بی باکی کردن و خود را در مهلکه انداختن و رشادت نمودن. (ناظم الاطباء) : بلی گفت دزدان تهور کنند به بازوی مردم شکم پر کنند. سعدی (بوستان). مقابلت نکند با حجر، به پیشانی مگر کسی که تهور کند به نادانی. سعدی. ، گستاخی کردن. بی پروائی کردن. شوخ چشمی کردن. بی باکی کردن: در منازعتی که می رفت میان بختیارو عضدالدوله، بی ادبیها و تعدی ها و تهورها کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 191). رجوع به تهور و دیگر ترکیبهای آن شود
بی باکی کردن و خود را در مهلکه انداختن و رشادت نمودن. (ناظم الاطباء) : بلی گفت دزدان تهور کنند به بازوی مردم شکم پر کنند. سعدی (بوستان). مقابلت نکند با حجر، به پیشانی مگر کسی که تهور کند به نادانی. سعدی. ، گستاخی کردن. بی پروائی کردن. شوخ چشمی کردن. بی باکی کردن: در منازعتی که می رفت میان بختیارو عضدالدوله، بی ادبیها و تعدی ها و تهورها کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 191). رجوع به تهور و دیگر ترکیبهای آن شود